از چی میترسی آقا خرسه؟
اوایل شروع کرونا یه گزارش برای روزنامه نوشتم درباره نگرانی مردم از مبتلا شدن به وسواس. اون روزها دغدغه خودم نبود اما چون خیلی از آدمها نگران بودن، با یه روانشناس صحبت کردم و دربارهش نوشتم.
بعد از چند ماه سر کردن با کرونا، یکی از افرادی که وسواس گرفت خودم بودم. وسواسی که از چیزی غیر از فکر به از بین بردن ویروس و میکروب شروع شد ولی در نهایت خودش رو با نمادهای اون نشون داد. بیشتر اون فکرها و نگرانیها حالا دیگه رفته ولی هنوز توی یه سری موقعیتها و یه سری وقتها باز خودش رو نشون میده.
انجام دادن کارهای غیر منطقیای که تموم ذهنم میگفت اشتباهه، شنیدن غرها و نصیحتهای بقیه که مثل یه چیز خودخواسته بهش نگاه میکردن و البته گاهی هم بهشون حق میدادم، رفتن آرامشم و خاموش نشدن صداهای توی مغزم برام سخت بود، گاهی زیادی سخت.
پست اون گزارشی که نوشتم برام شبیه یه لبخند طعنهآمیز شده. یه روز خواستم حذفش کنم که دیگه جلوی چشم خودم و کسی نباشه، اما نکردم و نمیدونم چرا. این که یه جوری ورق برگرده که چیزی که اون موقعها برام خیلی دور بود رو تجربه کنم، حس عجیبیه.
این کتاب رو توی شهر کتاب اردیبهشت دیدم، درباره خرسیه که از کثیف شدن خونه میترسه. حالا یه مهمون ناخونده داره که خونه رو با تارهای چسبناکش پر کرده و تموم آرامش ذهنش رو به هم ریخته.
کتاب رو خریدم، نه فقط برای اینکه اگه یه روزی بچهای ذهنش درگیر وسواس و تمیزی شد، بتونم با قصه کنارش باشم. برای خودم هم خریدم، برای وقتهایی که نیاز دارم زیر لب به خودم بگم: از چی میترسی؟
از چی میترسی آقا خرسه؟
نویسنده و تصویرگر: جیکوب گرنت
مترجم: آنوشکا عسگری
از انتشارات پرتقال