در ستایش تنهایی

در تمام این دو سال، کرونا یک جمله را با صدای بلند به همه یادآوری کرد که آی آدم‌ها! فقط خودتانید و خودتان! مهم نیست اگر برون‌گراترین آدم این سیاره باشید یا اگر تا قبل از این، روزی را در خانه نمی‌ماندید. برای مدت نامعلومی فقط شمایید و تعداد انگشت‌شماری از آدم‌های اطرافتان. حتی تجربه قرنطینه و مبتلا شدن، از این هم فراتر می‌رود و برای چندین روز همان تعداد کم را نیز از شما می‌گیرد.

حالا زمان یاد گرفتن اجباری است: با تنهایی‌ دوست باشید و اگر نمی‌توانید آن را بپذیرید و کنار بیایید.

راستش را بخواهید من آدم تنهایی‌گریزی نبودم اما در بیشتر مواقع، در جمع بودن و وقت گذراندن کنار آدم‌های زیاد مختلف را ترجیح می‌دادم. در این دو سال خواسته و ناخواسته، از آن فاطمه کمی فاصله گرفتم و ارتباطاتم بسیار محدودتر شد. دورهمی‌های کمتر از پنج نفر را برایم دوست‌داشتنی‌تر شد و لذت هم‌صحبتی‌های دو سه نفره بیشتر. دیگر مثل قبل حوصله جمع‌های شلوغ را نداشتم و دایره ارتباطاتم کوچک‌تر شد.

مشکل از آن‌جایی شروع شد که من تنها بودن و دوری از جمع را ترجیح می‌دادم اما بلد نبودم که باید چگونه با آن رفتار کنم. گاهی حتی به شکل یک مشکل نگاهش می‌کردم؛ به این که چقدر منزوی شده‌ام یا چقدر لذت چیزهایی که در گذشته حالم را خوب می‌کرد، برایم کم شده است. من چیزهای لذت‌بخش قبلی‌ام را از دست داده بودم اما چیزهایی زیادی برای جایگزینی نداشتم.

و موضوع این است که نه تنها من، که شاید خیلی از ما تنها بودن را یاد نگرفته‌ایم. نمی‌دانیم چطور باید به خود خودمان اعتماد کنیم و پیش برویم یا چطور از کنار خود بودن، لذت ببریم. فکر می‌کنم برای همین است که بیشتر ما از تنهایی و از دست دادن آدم‌ها، می‌ترسیم.

نام چهارصد و یک -اولین سال قرن جدید- را سال تجربه تنهایی و سکوت باکیفیت‌تر می‌گذارم. احتمالاً این مسیری نیست که یک ساله بتوانم تمامش کنم اما نیاز دارم که شروع به تجربه کنم و یاد بگیرم. می‌خواهم بعد از دوازده ماه، خودم را قابل اعتمادتر و تنهایی‌ام را لذت‌بخش‌تر ببینم. فکر می‌کنم به دست آوردن رضایت و آرامش بیشتر، هم از خودم و هم از زندگی، در این مسیری است که شاید بهتر باشد اسمش را صلح و آشتی با خود بگذارم.

(برای سال و قرن جدید و تغییرات خواسته و ناخواسته)