روزنوشت

آوریل
۲۳

شاخه نور در تاریکی

چند وقت پیش داشتم با یه نفر صحبت می‌کردم و وقتی دلیل یه کار رو ازم پرسید، بهش گفتم
1 min read
آوریل
۰۴

چشم‌هایت

عزیز قلب من سلام؛ فکر می‌کنم این سومین نوشته‌ای است که به نام تو، اینجا می‌گذارم. امشب
1 min read
مارس
۲۷

در ستایش تنهایی

در تمام این دو سال، کرونا یک جمله را با صدای بلند به همه یادآوری کرد که آی آدم‌ها!
2 min read
اکتبر
۲۸

دست‌هایت را باز کن

شاید دنیا را باید طور دیگری می‌ساختند. جوری که جیره زندگی‌مان را هر صبح کف دستمان می‌ریختند
1 min read
سپتامبر
۲۲

امیدهای روشن

امروز حوالی ساعت یک ظهر، بعد از جلسه‌ی روانشناسی در پارک قدم می‌زدم و آمدن پاییز را احساس
ژوئن
۱۸

شاید یافتن من

فکرش را هم نمی‌کردم اما برای نوشتن هم شور و اشتیاق گذشته را ندارم، هرچند که از بین تمام
1 min read
مه
۰۶

لیست استراحت

دوست دارم بنویسم و هیچ بهانه‌ای برای آن ندارم. حتی همین الآن به فکرم رسید که صفحه را ببندم
1 min read
مه
۰۲

روح کودکی و نوجوانی.

اگر کسی بپرسد، از بین تمام کتاب‌ها چه چیزی را بیشتر دوست داری، احتمالا بدون معطلی می‌گویم ادبیات
مه
۰۱

زندگی مزه‌ی پاستیل توت‌فرنگی می‌دهد.

قرار است سرور وبلاگم عوض شود یا یک همچین چیزی. نمی‌دانستم که هنوز می‌توانم آنجا بنویسم یا نه،
آوریل
۱۵

با آدم‌ها و برای آدم‌ها

حرف از نوشتن که می‌شود، بیشتر از هر چیزی دوست دارم داستان بنویسم. شخصیت‌های جدید و متفاوت بسازم
1 min read