جزئیاتِ روز
این دومین روزی است که به طور جدی دارم خودم را ملزم به رعایت برنامهی روزم میکنم و
صداهایی برای شکفتن
یک پیشنویس در پستهایم داشتم و قرار بود امشب آن را ادامه دهم. نوشتهام کمی رگههای
کتلتهای مامان
دایی مثل بیشتر روزهای این چند ماه (یا حداقل روزهایی که من دیدمش)، با بیحوصلگی به آشپزخانه رفت و
شروع ساده!
از ظهر دنبال یه موقعیت مناسب بودم؛ یه وقتی که انرژی داشته باشم و بتونم بشینم پشت میز، آهنگ گوش