آغوشی به اندازه غم
امشب به بابا خبر دادند که دوستش فوت کرده. سایه مرگ و جشن شب یلدا همزمان به خانهمان
1 min read
جعبه کلمهها
گاهی وقتها پیش خودم فکر میکنم کاش شغلم ارتباطی با نوشتن نداشت، شاید اونجوری میتونستم کلمه
24!
یک:
دو ماه از ۲۴ سالگیام گذشته است و حالا بیشتر از ۸ هزار و ۸۰۰ روز روی زمین زندگی کردهام.
شروع دوباره
خیلی وقتها موقعی که دارم فیلم میبینم یا بلافاصله بعدش دلم میخواد بنویسم اما معمولا نوشتن رو
چهار صحنه، چهار نفر
یک: صفحه وبلاگ را که باز کردم، پاهایم را داخل دلم جمع کردم و دستهایم را به جای گذاشتن
شاخه نور در تاریکی
چند وقت پیش داشتم با یه نفر صحبت میکردم و وقتی دلیل یه کار رو ازم پرسید، بهش گفتم
شروع
همیشه دوست داشتم روزانهنویسی کنم. از تصویرهایی که دیدم، حرفهایی که گفتم و شنیدم، از آدمها، غم