روزمرگی

دسامبر
۱۹

آغوشی به اندازه غم

امشب به بابا خبر دادند که دوستش فوت کرده. سایه مرگ و جشن شب یلدا هم‌زمان به خانه‌مان
1 min read
دسامبر
۱۸

جعبه کلمه‌ها

گاهی وقت‌ها پیش خودم فکر می‌کنم کاش شغلم ارتباطی با نوشتن نداشت، شاید اون‌جوری می‌تونستم کلمه‌
نوامبر
۰۲

24!

یک: دو ماه از ۲۴ سالگی‌ام گذشته است و حالا بیشتر از ۸ هزار و ۸۰۰ روز روی زمین زندگی‌ کرده‌ام.
2 min read
اکتبر
۱۱

شروع دوباره

خیلی وقت‌ها موقعی که دارم فیلم می‌بینم یا بلافاصله بعدش دلم می‌خواد بنویسم اما معمولا نوشتن رو
1 min read
آوریل
۲۷

چهار صحنه، چهار نفر

یک: صفحه وبلاگ را که باز کردم، پاهایم را داخل دلم جمع کردم و دست‌هایم را به جای گذاشتن
2 min read
آوریل
۲۳

شاخه نور در تاریکی

چند وقت پیش داشتم با یه نفر صحبت می‌کردم و وقتی دلیل یه کار رو ازم پرسید، بهش گفتم
1 min read
مارس
۱۲

شروع

همیشه دوست داشتم روزانه‌نویسی کنم. از تصویرهایی که دیدم، حرف‌هایی که گفتم و شنیدم، از آدم‌ها، غم‌
1 min read