تقابل ما و جامعه
من از آن دسته آدمهایی هستم که موقع خندیدن لثههایم پیدا میشود. چند سال پیش بود که فهمیدم که طبق معیارهای زیبایی، این چیز چندان خوبی نیست. مثل این که جلوه خوبی ندارد. این معیار تنها چیزی بود که هیچوقت حتی یک درصد هم من را ناراحت نکرد.
من عاشق خندیدن بودم و حتی به نظرم خندههای با لثه، مهربانتر و واقعیتر بودند. میگویم تنها چیزی که ناراحتم نکرد چون بقیه معیارها و ملاکهایی که جامعه میپسندد، گاهی ذهنم را حتی برای چند ثانیه مشغول میکرد. راستش را بخواهید برای رسیدن به این نقطه هم خیلی تلاش کردم. حدودا هفده ساله بودم که شروع به پذیرفتن خودم کردم و پایان این راه، با وجود رسانههای قدرتمند و صنعتهای مختلفی که منفعتشان در این است که آدمها خود را نازیبا ببینند، احتمالاً در این نزدیکیها نیست
اما برای من پذیرفتن اینکه برای خندیدن هم قاعده و قانون بگذارند و زیبایی و زشتیاش را بسنجند، از بقیه چیزها سختتر است. اینکه وارد لحظههای شاد زندگیات بشوند و اجازه ندهند که فقط به آن حال خوب فکر کنی و به جایش از تو میخواهند که میزان خندهات را کنترل کنی تا مبادا از معیارهایشان عقب بمانی.
قرار نیست حرفهای فمنیستی بزنم (که البته چیز بدی نمیدانمش) اما احساس میکنم این فشار روی دخترها و زنها بیشتر است. شاید هرکدام از ما برای یک بار هم که شده، دلمان خواسته قیافه یا هیکلمان شبیه فلان مدل بشود. این به خودی خود آنقدرها اتفاق بدی نیست. موضوع از آنجایی شروع میشود که جامعه از ما انتظار دارد که هر روز خودمان را به آنها شبیهتر کنیم.
افرادی که قدرت در دستشان است، مدام به ما میگویند که چگونه حرف بزنیم، راه برویم، عاشق شویم، معاشرت کنیم که برای دیگران جذابتر به نظر برسیم. انگار که میخواهند در تمام زندگی ما نفوذ کنند و برای ما تصمیم بگیرند، برای چهره، بدن و نوع زندگی کردنمان. حقیقت این است که نه تنها همراه آنها شدن که در جهت مخالف آنها حرکت کردن نیز انرژیبر است. چراکه تو باید به حرف تمام کسانی که زندگی را به تو دیکته میکنند گوش ندهی و راه خودت را بروی یا اگر یک جایی احساس کمبود کردی، ممکن است پر از شک و تردید شوی که نکند حرفهای دیگران درست باشد.
اینها را ننوشتم که بگویم خودتان را دوست داشته باشید، خودتان را همانطور که هستید بپذیرید و از اینطور جملهها؛ چون این روزها زیاد این جملات را میشنویم و دوباره گفتنش از طرف من، برای من و شما تفاوت چندانی ایجاد نمیکند. نوشتم که یک یادآوری باشد. یادآوری برای خودم که بدانم ساز و کار این جامعه چگونه است و خیلی از رفتارهای خودم و بقیه از کجا شکل میگیرد و یادآوری برای هرکسی با هر برداشتی که خودش دوست دارد.